سرگذشت مهرانه؛ از زندگی در ترس تا تصمیم به طلاق برای نجات خود و فرزندش
مهرانه بعد از چند سال زندگی مشترک، در حالیکه یک کودک دارد، تصمیم گرفته است از شوهرش جدا شود.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از سایت جنایی، مهرانه برای اعتمادآنلاین از روزهای سخت زندگیاش میگوید.
*چند سال است ازدواج کردهای؟
۳ سال.
*چرا میخواهی جدا شوی؟
من دیگر تحمل این وضعیت را ندارم. نمیتوانم با آرین زندگی کنم.
*چرا؟
او به طور مرتب من را میزند. واقعا تحمل این وضعیت را ندارم.
*چرا شوهرت تو را میزند؟
سر هر موضوعی فکر میکند حق دارد من را بزند. عصبانی که میشود کارهایش دست خودش نیست.
*در این شرایط چرا بچهدار شدی؟
بارداری من ناخواسته بود. وقتی حامله شدم باورتان نمیشود اما تصمیم داشتم بچه را سقط کنم. گفتند بچه را نگه دار پدرش درست میشود. حتی آرین هم همین را گفت. ۵ ماهه بودم که آنقدر من را زد که انگشت پایم شکست.
*چرا؟
میگوید وقتی عصبانی میشود دیگر چیزی متوجه نمیشود.
* پیش روانپزشک رفتهاید؟
قبول نمیکند پیش دکتر برود. میگوید مریض نیستم که دکتر بروم.
*چه مدتی است که تصمیم به طلاق داری؟
از وقتی در بارداری من را کتک زد تصمیم خودم را گرفتم. او یک ماه بعد از به دنیا آمدن بچه دوباره من را زد و دیگر مصمم به طلاق شدم.
*اعتیاد دارد؟
اعتیاد ندارد اما مشروب مصرف میکند و بیشتر وقتها هم وقتی مشروب میخورد، من را میزند.
*خانوادهات چه میگویند؟
پدرم از همان سال اول ازدواج به من میگفت طلاق بگیر و برگرد اما من فکر میکردم درست میشود. خانواده خودم راضی هستند. فقط بحث بچه است.
*مساله بچه چیست
آرین میگوید بچه را میخواهد و من هم نمیخواهم بچه شیرخوارم را بدهم.
*دادگاه حق را به تو خواهد داد.
مشاور هم همین را گفت. بچه تا زمانی که شیر میخورد و بعد هم تا هفت سالگی میتواند پیش من بماند.
*بعد از هفت سالگی بچه را میدهی؟
امیدورام آرین تا آن زمان ازدواج کند و دیگر سراغ بچه را نگیرد. من قدرت رها کردن فرزندم را ندارم.
*همچنان بر طلاق مصمم هستی؟
راهی ندارم. اگر در خانه این مرد بمانم من را میکشد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0