ترامپ چگونه میتواند از شکافهای موجود در روابط پیچیده روسیه و چین با ایران استفاده کند؟
“نفیو” در بخشی از این مقاله مینویسد:”تاریخچه همکاریهای اغلب مبادلاتی سه کشور ایران، روسیه و چین به دور از نشانهای از یک اتحاد سه جانبه قوی، وجود شکافهای راهبردی را نشان میدهد که واشنگتن میتواند از آن برای کمک به مهار بلندپروازیهای هستهای ایران استفاده کند”.

به گزارش اقتصاد آنلاین، “ریچارد نفیو” معمار تحریمهای آمریکا علیه ایران که پیشتر به عنوان معاون “رابرت مالی” مسئول امور ایران در وزارت خارجه آمریکا منصوب شده بود، در مقالهای تحلیلی با توصیه به دولت ترامپ برای استفاده از آن چه او از آن تحت عنوان “شکافها در رابطه پیچیده ایران با روسیه و چین” یاد کرده این استدلال را مطرح کرده که برخلاف آن چه برخی از تحلیلگران معتقدند رابطه ایران با چین و روسیه یک “اتحاد سه جانبه نیست”.
نشست سه جانبه ایران با مقامهای روسیه و چین تغییر مهمی را ایجاد نخواهد کرد
“نفیو” که از سال ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۴ میلادی اولین هماهنگ کننده ایالات متحده در مبارزه با فساد جهانی در وزارت امور خارجه بوده دیدار اخیر مقامهای ایرانی با مقامهای روسیه و چین را حائز اهمیت نمیداند و مینویسد:”علیرغم تمام هیاهویی که از پیش مطرح شده بود به نظر نمیرسد که نشست سه جانبه چین، ایران و روسیه در مورد برنامه هستهای تهران هیچ تغییر مهمی را ایجاد کند. بیانیه مشترک منتشر شده پس از دیدار مقامهای سه کشور در تاریخ ۱۵ مارس در پکن تا حد زیادی بازتاب دهنده بیانیههای پیشین بود؛ از محکومیت “تحریمهای یکجانبه غیرقانونی” علیه ایران گرفته تا تکرار تمایل متقابل برای راه حل دیپلماتیک. با این اوصاف، صرف برگزاری این نشست ممکن است با این هدف صورت گرفته باشد تا به جهان نشان دهد که این سه کشور در کنار یکدیگر قرار دارند. این “نمایش اتحاد” با توجه به نزدیک شدن به زمان انقضای برجام در سال ۲۰۲۵ میلادی صورت گرفته و این که خطر بازگشت مکانیسم ماشه علیه ایران و اعمال تحریمهای کامل علیه آن کشور وجود دارد. با این وجود، ایران، روسیه و چین هنوز در مورد طیف وسیعی از موضوعات دارای منافع تاریخی و استراتژیک متفاوتی هستند، اختلافاتی که تنها به دلیل برگزاری نشست مشترک و اصطکاک مشترک آن سه کشور با آمریکا از بین نمیرود. اگر واشنگتن امیدوار است از این خطوط گسل به نفع خود بهره برداری نماید، باید آن اختلافات را به درستی درک کند”.

آیا تکرار سناریوی ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶ میلادی امکان پذیر است؟
معاون سابق فرستاده ویژه ایران در وزارت امور خارجه آمریکا با اشاره به این که چین و روسیه در دسامبر ۲۰۰۶ میلادی با تصویب قطعنامه ۱۷۳۷ که برای اولین بار تحریمهای سازمان ملل را علیه ایران وضع کرد به سایر اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد پیوستند این پرسش را مطرح میکند که آیا تکرار آن سناریو در شرایط فعلی امکان پذیر است؟
او در این باره مینویسد:”در آن زمان تهران بهت زده شد، زیرا این تصمیم پس از آن اتخاذ شده بود که روسیه و چین چندین سال مداوم مانع از تلاشهای بین المللی با هدف پاسخگو ساختن ایران در مورد فعالیتهای هستهای اش شده بودند. پیامدهای قطعنامه ۱۷۳۷ باعث شد تا آمریکا و شرکایش تشویق شوند تا چند ماه پس از آن تصویب قطعنامه ۱۷۴۷ را در شورای امنیت سازمان ملل متحد به رای بگذارند. با این وجود، حتی پس از آن رای مثبت نیز واقعیت آن است که روسیه و چین از زوایای استراتژیک مختلفی به موضوع نگاه میکردند”.
رویکرد چین
“نفیو” در ادامه مقاله اشاره میکند که هدف اصلی پکن در خاورمیانه حفظ روابط خوب با تمام قدرتهای محلی و تضمین تامین انرژی پایدار از منطقهای است که حدود نیمی از واردات نفت خود را در دهه گذشته از آنجا تامین کرده است. او مینویسد:”برخی ناظران گمانه زنی میکنند که چین میخواهد ایالات متحده را به عنوان قدرت خارجی اصلی در خاورمیانه از میدان به در کند در حالی که پکن به طور رسمی اعلام کرده که نیات بیطرفانهای دارد. برای مثال، چین در سال ۲۰۲۳ میلادی به عنوان میانجی در آخرین مراحل تنش زدایی بین ایران و عربستان به تسهیل آن روند کمک کرد. صرفنظر از آرزوهای بلند مدت چین، رویکرد آن کشور نسبت به خاورمیانه تغییری نکرده است: دنبال کردن سیاستهایی که از درگیری جلوگیری میکند و شهرت چین را به عنوان یک بازیگر بی طرف حفظ و تقویت میکند. این موضع اساسا علیرغم کمک به تهران برای دور زدن تحریمها، مانع از آن میشود که چین به طور دائمی جانب ایران را بگیرد. مواضع پکن در قبال اسرائیل پیچیدهتر است و با موضع آن کشور در قبال ایالات متحده مرتبط میباشد”.

رویکرد روسیه
“نفیو” در تشریح رویکرد مسکو در قبال منطقه اشاره میکند که روسها منافع ذاتی در حفاظت از جریان آزاد صادرات انرژی خاورمیانه یا به تبع آن اجتناب از درگیری در منطقه ندارند. او مینویسد:”خاورمیانه منبع رقابت برای صادرات سوخت فسیلی روسیه حتی پس از ایجاد اوپک پلاس بوده است. از این رو، روسیه برخلاف چین دغدغه اتخاذ رویکرد بیطرفانه را ندارد و در عوض بر نزدیکترین شرکای خود در منطقه یعنی ایران و سوریه پیش از سرنگونی بشار اسد تمرکز کرده است. رویکرد روسیه در قبال ایران به ویژه از زمان ظهور مسئله هستهای آن کشور رویکردی معاملاتی بوده است. مسکو اغلب به این روابط به عنوان اهرمی برای گرفتن امتیاز از ایالات متحده در مسائل دوجانبه نگاه میکند. برای مثال، روسیه در سال ۲۰۱۰ میلادی آشکارا تمایل خود را برای حمایت از قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت در مورد برنامه هستهای ایران در صورت موافقت آمریکا با توافق همکاری هستهای آمریکا و روسیه که پس از حمله روسیه به گرجستان لغو شده بود اعلام کرد. اوباما این معامله را پذیرفت. هم چنین، مسکو در مقاطعی به منظور مدیریت روابط با واشنگتن و خنثی کردن فشارهای ایالات متحده (برای مثال، از طریق به تعویق انداختن پیشرفت پروژه تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر و یا تعویق در تحویل سامانههای پدافند هوایی اس -۳۰۰) با تهران رابطه داشته است. در سالیان بعد، پوتین این رویکرد را در دوره بایدن با ارائه پیشنهاد انتقال پیامهای آمریکا به ایران احتمالا به امید کسب منافع از هر دو طرف ادامه داد. با این وجود، حمله روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ میلادی به این رابطه معاملاتی پایان داد. سقوط اسد نشان میدهد که مسکو ممکن است در خاورمیانه یک شریک استراتژیک جدید باشد. روسیه ممکن است اکنون سهم قابل توجهی در اجتناب از هرگونه اقدام نظامی ایالات متحده و اسرائیل داشته باشد چرا که چنین حملهای به ارتش آمریکا فرصت دیگری برای نشان دادن موفقیت در زمانی را خواهد داد که ارتش روسیه نسبتا در اوکراین متحمل شکست شده است”.
آمریکا چگونه میتوان از این شکافهای استراتژیک به نفع خود بهره برداری کند؟
معمار تحریمهای دولت اوباما علیه ایران در بخش پایانی مقاله در توصیهای به دولت ترامپ مینویسد:” با گسترش روند تعامل، یک نکته باید برای دولت ترامپ روشن باشد: روسیه و چین از خواستههای حداکثری ایالات متحده مانند برچیدن چرخه سوخت هستهای ایران حمایت نخواهند کرد. اگرچه هیچ یک از طرفین به احتمال زیاد تمایلی به دستیابی ایران به سلاح هستهای ندارند، اما از لحاظ تاریخی هرگونه امکان تجاوز عمیق و دائمی به حقوق هستهای ایران را مسدود کردهاند، دیدگاهی که در بیانیه مشترک ۱۵ مارس از سوی آنان تکرار شد. با این وجود، ایالات متحده باید بتواند سقفی برای تشدید تنش هستهای ایران ایجاد کند و هشدار دهد که برای مثال، اگر تهران سلاح هستهای تولید کند ویا اقدامات غیرقابل قبولی را پس از خروج احتمالی از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (ان پی تی) انجام دهد (برای مثال، پایان دادن دائمی به نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی یا غنی سازی علنی اورانیوم برای ساخت تسلیحات هستهای) آماده اقدام نظامی علیه تهران خواهد بود. سپس واشنگتن میتواند روسیه و چین را تحت فشار قرار دهد تا ایران را متقاعد کنند که نباید از وضعیت فعلی “در آستانه دستیابی به سلاح هستهای” بودن خود فراتر برود. علاوه بر این، ایالات متحده باید کماکان گزینه همکاری با پکن برای کاهش درآمدهای نفتی ایران را حفظ کند. این میتواند شامل توافقی برای محدود کردن شدید دسترسی تهران به پول حاصل از فروش نفت به چین باشد، حتی اگر صادرات نفت ایران به چین ادامه یابد. در مقابل، پکن احتمالا خواستار تسویه حساب در مورد مسائل ایالات متحده و چین خواهد بود. برخی از این خواستهها ممکن است برای واشنگتن قابل قبول باشند برای مثال، کاهش فشار تجاری. یکی دیگر از خواستهها که پذیرش آن برای آمریکا احتمالا قابل قبول نخواهد بود رها کردن تایوان از سوی واشنگتن یا رها کردن مسئله سرکوب مسلمانان اویغور توسط پکن خواهد بود. به همین ترتیب، پیشنهاد اخیر مسکو برای میانجی گری با ایران بدون شک همراه با این انتظار از سوی روسیه همراه خواهد بود که آمریکا تحریمهای مرتبط با حمله روسیه علیه اوکراین را کاهش دهد. در برهه زمانیای که ابعاد روابط جدید ایران و روسیه هنوز به طور کامل درک نشده دادن چنین امتیازاتی بسیار خطرناک خواهد بود. برای مثال، مسکو میتواند از بخشی از تخفیفهایی که از کاهش تحریمهای وضع شده علیه آن کشور به دلیل حمله به اوکراین دریافت میکند برای کمک به تسلیح مجدد ایران یا حمایت از شریک خود استفاده کند. بنابراین، دولت ترامپ باید با شک و تردید نسبت به هرگونه پیشنهادی از این دست نگاه کند و برای هر گونه لغو تحریمها بر سر اوکراین و در واقع، در مورد هرگونه پیشنهاد روسیه برای کمک به ایران شروطی قوی را مطرح کند”.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0